روز نوشت های یک دانشجو

وقت آزاد
روز نوشت های یک دانشجو

اگر توانسته باشم در قلب یک انسان
پنجره جدیدی را به سوی او باز کرده باشم
زندگانی من پوچ نبوده است

زندگانی تنها چیزی است که اهمیت دارد
نه شادمانی و نه رنج و نه غم یا شادی

تنفر همانقدر خوب است که عشق
و دشمن همانقدر خوب است که دوست

برای خودت زندگی کن
زندگانی را به آن سان که خود می خواهی زندگی کن
و از این رهگذر است که تو
وفادارترین دوست انسان خواهی بود

من هر روز تغییر می کنم
و در هشتاد سالگی هم ، همچنان تجربه می آموزم و تغییر می کنم
کارهایی را که به انجام رسانده ام
دیگر به من ربطی ندارد ، دیگر گذ شته است
من برای زندگی هنوز نقدینه های بسیاری در اختیار دارم

****************
دوستان عزیزم امیدوارم از مطالب این وبلاگ کوچولو لذت ببرید.
دوستان عزیز بخشی از مطالب این وبلاگ حاصل تراوشات ذهنم هستش که امیدوارم مورد استفاده واقع بشه.

نکته مهم اینه که انتشار مطالب این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع هم مجاز هستش و امیدوارم با نشر این مطالب گامی به سوی تفکر و اندیشه برداریم :)

التماس دعا

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ تیر ۹۵، ۱۹:۳۰ - (^_^)hafez (^_^)
    لایک

۲۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است


فلیکس بومگارتنر اتریشی مدتی قبل ، رکورد بلندترین سقوط آزاد جهان را شکست و در این کار به سرعت ۱۳۴۱ کیلومتر در ساعت رسید.
این نخستین بار بود که دیوار صوتی در سقوط آزاد توسط یک انسان شکسته شد.
در سمت چپ تصویر، نقاشی فلیکس بومگارتنر را می بینید.
تصویری که او در ۵ سالگی کشید و به عنوان یک رویا به مادرش داد…
رویای تو چیست؟؟

  • علیمحمد

لبخند ماجرای عجیبی دارد..!
اگر آن را به محبوبی هدیه نمایی؛
احساس آرامش می کند
اگر آن را به دشمنت تقدیم کنی؛
شرمنده وپشیمان خواهد شد
و اگر آن را به شخصی که نمی شناسی هدیه دهی؛
سخاوت پیشه کرده ای..!
پس لبخند بزن..زیرا لبخند تجلی خدا در توست..

  • علیمحمد

تا بحال شده که با یک پرسش نامربوط از یک آشنا آنقدر غمگین شوی که نتوانی خودت را جمع و جور کنی؟
سوالاتی مثل:
چرا این همه چاق شدی؟چرا ازدواج نکردی؟چرا فلانی ترکت کرد..
اینها سوالات خالی کننده ای هستند
چرا سوال هایی کنیم که از یکدیگر برنجیم؟!
بگذاریم دوستمان نفسی تازه کند
بگذاریم در کنارمان چای بنوشد بدون نگرانی؛
او را یاد خالی های اطرافش نندازیم!
قطعا چیزهایی از زندگیش کاسته شده است که حالا سعی می کند با ارتباط باما التیامش دهد
از کسی سراغ متعلقات غایبش را نگیریم
کمی صبور باشیم در ابتدای دیدارها!

  • علیمحمد

هر روز با خودتون این جمله رو مرور کنین : “آدم فقط یکبار زندگی می کنه!”

  • علیمحمد


از چیزهای کوچک و کم اهمیت زندگی ات لذت ببر، چرا که زندگی از این قطعات کوچک تشکیل می شود
و لذت بردن از این چیزها پلی ست برای عبور …
اوشو

  • علیمحمد

آیت الله محمد تقی بهجت همواره شعری را زیر لب زمزمه می کردند که کنجکاوی دیگران را بر می انگیخت.
متن این شعر به شرح زیر است:

این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم

سال ها منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم


اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم


پ ن : واقعا شعر زیبا و قابل تأملی هستش...یه حقیقتی رو داره بیان میکنه که درکش خیلی سخته...خیلی سخت...


  • علیمحمد

مادربزرگ تعریف میکرد:
نمک، سنگ بود. برنجِ چلو را ساعتى با نمک‌سنگ می خواباندیم تا کم‌کم شورى بگیرد.
عکسِ یادگارىِ توى دوربین را هفته‌اى، ماهی به انتظار می نشستیم تا فیلم به آخر برسد و ظاهر شود.
قلک داشتیم؛ با سکه‌ها حرف می زدیم تا حسابِ اندوخته دست‌مان بیاید.
هر روز سر می زدیم به پست‌خانه، به جست و جوىِ خط و خبری عاشقانه، مگر که برسد.
«انتظار» معنا داشت.
دقایق «سرشار» بود.
هرچیزیک صبورى می خواست تاپیش بیاید.زمانش برسد.جا بیفتد.قوام بیاید…
"انتظار" قدردانمان ساخته بود .
♥صبوری را از یاد نبریم♥

  • علیمحمد

 

♫♫ به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولت مند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک خفته
نه دولت مند برد جز یک کفن بیش
کسی با خود نبرد از مال دنیا
به جز یک پیرهن ، تنهای تنها
همان پیراهنی کز جیب عاریست
که آن پیراهن از نقدینه خالیست
آهای دروازه بان شهر شیراز
سلام ای تخت جمشید پر از راز
درود ای حافظ ، ای ارزنده شاعر
سپاس ای سعدی صد نکته پرداز
تو ای عاشق ترین عاشق به ایران
تو ای گنجینه ساز قهرمانان
تو ای فردوسی ، ای والاترین مرد
که عزت را تو بخشیدی به ایران
کجا رفت کوه نور و تخت طاووس
چه شد آن شاعر ارزنده ی طوس
چه شد غار کلات و گنج نادر
که جغد پیر ، بر بامش زند هو
تو ای غول سیاه آهنین پا
بران آهسته تر ، خوابیده این جا
که اینجا گور خیام است ، خیام
که نیشابور خیام است ، خیام
خوشا آنان که اصلا بی نیازند
به محراب محبت در نمازند
خوشا آنان که در ویرانه دل ها
یه قصری از محبت ها بسازند
به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولت مند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک خفته
نه دولت مند برد جز یک کفن بیش
به نعمت های هستی بخش مطلق
به نور پر فروغ ساطع از حق
نمی ارزد جهان ، غافل بمانی
نبندی راه باطل از ره حق
آهای خلق خدا ، هشیار باشید
سفر آغاز شد ، بیدار باشید
ره بی بازگشت در پیش دارید
مبادا غافل و در خواب باشید
♫♫

پ ن : یکی از زیبا ترین آهنگ های مرحوم شجاعی هستش که میتونید از لینک زیر دانلود کنید :)

لینک دانلود : www.irmp3.ir/download/s/MTg0MTc.mp3

  • علیمحمد


دست سرنوشت را …

بـایـــــــد قطــــــــع ڪـــــــرد …

او دزد ” آرزوهـــــــاے ” مـن اســــــت …


پ ن : به اینکه توی همه کارها حکمتی هستش هیچ شکی ندارم...


  • علیمحمد

 ” آنه! “

تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟

وقتی روشنی چشم هایت،

در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود، 

با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات،

از تنهایی معصومانه دست هایت… 

آیا میدانی که در هجوم دردها و غم هایت

و در گیر و دار ملال آور دوران زندگی ات

حقیقت زلالیِ دریاچه آب های نقره ای نهفته بود؟ 

 ” آنه! “

اکنون آمده ام تا دست هایت را

به پنجه ی طلایی خورشید دوستی بسپاری،

در آبی بیکران مهربانی ها

به پرواز درآیی! 

و اینک آنه!

شکفتن و سبز شدن در انتظار توست …

در انتظار توست …


  • علیمحمد