روز نوشت های یک دانشجو

وقت آزاد
روز نوشت های یک دانشجو

اگر توانسته باشم در قلب یک انسان
پنجره جدیدی را به سوی او باز کرده باشم
زندگانی من پوچ نبوده است

زندگانی تنها چیزی است که اهمیت دارد
نه شادمانی و نه رنج و نه غم یا شادی

تنفر همانقدر خوب است که عشق
و دشمن همانقدر خوب است که دوست

برای خودت زندگی کن
زندگانی را به آن سان که خود می خواهی زندگی کن
و از این رهگذر است که تو
وفادارترین دوست انسان خواهی بود

من هر روز تغییر می کنم
و در هشتاد سالگی هم ، همچنان تجربه می آموزم و تغییر می کنم
کارهایی را که به انجام رسانده ام
دیگر به من ربطی ندارد ، دیگر گذ شته است
من برای زندگی هنوز نقدینه های بسیاری در اختیار دارم

****************
دوستان عزیزم امیدوارم از مطالب این وبلاگ کوچولو لذت ببرید.
دوستان عزیز بخشی از مطالب این وبلاگ حاصل تراوشات ذهنم هستش که امیدوارم مورد استفاده واقع بشه.

نکته مهم اینه که انتشار مطالب این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع هم مجاز هستش و امیدوارم با نشر این مطالب گامی به سوی تفکر و اندیشه برداریم :)

التماس دعا

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ تیر ۹۵، ۱۹:۳۰ - (^_^)hafez (^_^)
    لایک

۱۷ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است


بسم الله الرحمن الرحیم...

سلام خدمت همه دوستان عزیز و بازدیدکنندگان گرامی...

چند سالی هستش که توی اینترنت و فضای مجازی و همچنین فضای سایبری مشغول فعالیت بودم.وبلاگهای متعددی داشتم و وبسایتهای گوناگونی رو مدیریت کردم.این اواخر هم این وبلاگ رو به خاطر اینکه بلاگفا دچار مشکل شده بود توی سیستم بیان درست کردم.

اما شاید دیگه نتونم ادامه بدم به فعالیتم در دنیای مجازی.

توی این دنیای مجازی دوستان زیادی پیدا کردم با اینکه مجازی بودن و تاحالا ندیدمشون ولی خیلی بهم کمک کردن و متاسفانه خیلی هم که بهم نزدیک بودن زندگیمو داغون کردن.

برای یک تغییر اساسی و یه مدت کوتاه احتمالا نباشم.امیدوارم از مطالب کم این وبلاگ استفاده کنید.هر موقع برگشتم(البته اگر راه برگشتی باشه) کلیه نظرات دوستان رو چک میکنم و پاسخگو خواهم بود.

دعا میکنم همیشه توی زندگیتون لبخند رو لباتون باشه...همیشه اعتقاد داشتم که حال دوستان حال ماست و اگر شما خوب باشید ماهم خوب خواهیم بود.

التماس دعا از همتون دارم.

موفق و پیروز باشید ___ علیمحمد

  • علیمحمد

یک کارت عروسی دستم رسید ،
از بس جذب این کارت شدم ، گفتم برا شما هم تعریف کنم .
جریان کارت دعوت ؛
یکی از شخصیت های محترم
دخترش رو ،
عروس می کنه و بعد توی کارت عروسیش
می نویسه که ،
بسمه تعالی
دوشیزه فلانی و آقای فلانی
به ازدواج هم در آمدند.
بنا داشتیم جشن با شکوهی بگیریم .
شما را هم دعوت کنیم ،
اما تصمیم گرفتیم
بودجه جشن را بدهیم
به یک آقا پسر و دختر خانم دیگری تا
آنها هم ازدواج کنند.
بنابراین جشنی نداریم .
این کارت جهت اطلاع بود ،
که بدانید ازدواج انجام شد .
گرچه از دیدارتان محرومیم!
ولی ،
امیدوارم این عمل خدا پسندانه را بپذیرید و تایید کنید .!
التماس تفکر !!!
راستی اگر یک سال تشریفات ازدواج رو،
تو ایران کم بکنیم...
هیچ دختر و پسری بی زن و بی شوهر نمی مونند ،
و اگر یک سال پول هایی که تو ساختمون ها
خرج دکور سازی و تجملات میشه رو کم بکنیم...
بی خونه ای تو ایران نمی ماند .
قضاوت با فطرت پاکتان ،
نه اینکه ببینیم "مردم چه می گویند؟!!!"
ادم های بزرگ قامتشان بلند تر نیست
خانه شان بزرگ تر نیست
ثروتشان هم بیشتر نیست
انها قلبی بزرگ و نگاهی مهربان دارند.


  • علیمحمد

پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت.
پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند.
اما هیچکدام نتوانستند؛ آنان چگونه می‌توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟
سرانجام یکی از نقاشان گفت که می‌تواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد.
نقاشی او فوق‌العاده بود و همه را غافلگیر کرد.
او شاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانه‌گیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده.
چرا ما نتوانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؛
پنهان کردن نقاط ضعف و برجسته ساختن نقاط قوت آنان…

  • علیمحمد

ساده که می شوی همه چیز خوب می شود.
برایت فرقی نمی کند تجمل چیست، قیمت تویوتا لندکروزچند است.
مهم نیست نیاوران کجاست.
همیشه لبخند بر لب داری
روی جدولهای کنار خیابان راه می روی،زیر باران دهانت را باز می کنی ..
آدم برفی که درست می کنی؛ شال گردنت را به او می بخشی.
ساده که باشی آدم های ساده را دوست داری.
ساده که می شوی فرمول نمی خواهی،
ایکس تو همیشه مساوی ایگرگ توست ،
ساده که می شوی ،حجم نداری، جایی نمی گیری
زود به یاد دوستان می آیی و… دیر از خاطر می روی.
ساده که می شوی کوچک می شوی…
توی دل همه جا می شوی…

  • علیمحمد

زندگی تعریفش همینقدر ساده است
خیابانی سنگفرش ؛
تو می توانی کسی باشی که مینوازد
یا ایستاده سیگاری دور میکند
یا رهگذری که می گذرد
یا دست در دست معشوقش می رقصد !
زندگی می تواند در همین پانزده ثانیه باشد .
همینقدر کم !
برقص ، یا بنواز …

  • علیمحمد

ســــلام
پـــروردگـــار مـــن
مـــرا بــبــخــش و بــیــامــرز
امــــشــــب شــب بخــشـــش اســت
ســـر افـــکـــنـــده ام ولـــی مــیــگویند
تـــــو
بــخشــنـــده تــریــنــی
امشب بــــه تـــو مــحــتــاجــم
الـــهـــم صــل عــلــی مــحــمــد و آل مــحــمـــد

خدایا تمامی مریضان رو خودت شفا بده...الهی آمین
الــــــتــــــمــــاس دعــــا

  • علیمحمد

گیله مرد میگفت : وقتی انسان بدنیا می یاد دستاش پر از نیازه ، و عجیبه که هر چه جلوتر میره نیازش هم بیشتر و متنوع تر میشه ؛ ولی آیا هیچ از خودمون پرسیدیم که اینهمه نیاز و نیازمندی برای چیه ؟

خداوند بزرگ صمد و بی نیازه و با رحمان و رحیم بودنش نیاز بنده هاش رو به بالاترین قیمت خریداره ، کافیه نیازمون  رو درگاهش ببریم و فقط از او بخوایم.

همتی کن و بسوی دوست دستی بلند کن...


خدایا در شب قدری که :

توفیق نصیبمان می کنی تا قرآن بر سر بگذاریم؛

از تو مسئلت میکنم لیاقتی عطا کنی تا بتوانیم :

قرآن را در دل بگذاریم .

التماس دعا...♥


  • علیمحمد

انسان هایی هستند که دیوار بلندت را می بینند
ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند که،

تو را فرو بریزند ...!
تا تو را انکار کنند ...!
تا از رویت رد شوند ...!

مراقب باش !
دست روزگار هلت میدهد ؛
ولی قرار نیست تو بیفتی ،

اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی ،
اوج می گیری ...
به همین سادگی ...


تو خوب باش ،
حتی اگر آدم های اطرافت خوب نیستند ،

تو خوب باش ،
حتی اگر همه از خوبی هایت سو استفاده کردند

تو خوب باش ،
حتی اگر جواب خوبی هایت را با بدی دادند ،

تو خوب باش ،
همین خوب ها هستند که زمین را برای زندگی زیبا می کنند...

  • علیمحمد

ﮐﺠﺎﻫﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪﺧﻨﺪﯾﺪ !!!!

ﺑﻪ ﺳﺮﺁﺳﺘﯿﻦ ﭘﺎﺭﻩ ﯼ ﮐﺎﺭﮔﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﺕ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭼﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺍﺭﺑﺎﺏ ، ﻧﺨﻨﺪ !
ﺑﻪ ﭘﺴﺮﮐﯽ ﮐﻪ ﺁﺩﺍﻣﺲ ﻣﯽ ﻓﺮﻭﺷﺪ ﻭ ﺗﻮ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﺧﺮﯼ ، ﻧﺨﻨﺪ !
ﺑﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﯼ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻌﻄﻠﺖ ﮐﻨﺪ ، ﻧﺨﻨﺪ !

ﺑﻪ ﺩﺑﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻭ ﻋﯿﻨﮑﺶ ﮔﭽﯽ ﺳﺖ ﻭ ﯾﻘﻪ ﯼ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﺶ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ، ﻧﺨﻨﺪ !

ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﭘﺪﺭﺕ...
ﺑﻪ ﺟﺎﺭﻭ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺎﺩﺭﺕ...
ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﯼ ﭼﺎﻕ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ...
ﺑﻪ ﺭﻓﺘﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﺗﯿﺮ ﻣﺎﻩ ﮐﻼﻩ ﭘﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺍﺭﺩ...
ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﯼ ﺁﮊﺍﻧﺴﯽ ﮐﻪ ﭼﺮﺕ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ
ﺑﻪ ﭘﺎﺭﮔﯽ ﺭﯾﺰ ﺟﻮﺭﺍﺏ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺴﯽ...
ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻮﺩﻥ ﭼﺎﺩﺭ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ...
ﻧﺨﻨﺪ ...

ﻧﺨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﺭﺯﺷﺶ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ...
ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﭘﺮ ﺩﺭﺩﺳﺮﯼ ﺩﺍﺭﻧﺪ:
ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﯼ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺴﻨﺪ.
ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﻘﻼ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ...
ﺑﺎﺭ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ...
ﺑﯽ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ...
ﮐﻬﻨﻪ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﻨﺪ...
ﺟﺎﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ...
ﺳﺮﻣﺎ ﻭ ﮔﺮﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ...
ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻫﻢ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ

ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ
ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﺸﺎﻥ "ﺧﺪﺍ"ﺳﺖ، ﻧﺨﻨﺪ !

  • علیمحمد

می دانم! روزی فرا خواهد رسید که خدا یک مفهوم آسمانی دور از دسترس نیست.

آن روزها خدا همچون هوا در نفس های زندگی جاری است.

آن روزها خدا رنگ زندگی است.رنگ زندگی تمام آدمها.

آن روزها دیدار آدم ها دیدار خدا خواهد بود.

آن روزها تنت که به تن کسی بخورد رنگی می شوی. رنگ خدا

وه که چه لذت بخش است زندگی در آن روزها!

ولی تا آن روز...

ما باید از این شب عبور کنیم.

تا آن روز فقط یک شب آری فقط یک شب فاصله است.

از این شب عبور باید کرد.

روزی بی نظیر فرا خواهد رسید.

روزی بی سابقه فرا خواهد رسید.

به شرط آن که ما از شب عبور کنیم تا رسیدن به آن روزها...

  • علیمحمد