روز نوشت های یک دانشجو

وقت آزاد
روز نوشت های یک دانشجو

اگر توانسته باشم در قلب یک انسان
پنجره جدیدی را به سوی او باز کرده باشم
زندگانی من پوچ نبوده است

زندگانی تنها چیزی است که اهمیت دارد
نه شادمانی و نه رنج و نه غم یا شادی

تنفر همانقدر خوب است که عشق
و دشمن همانقدر خوب است که دوست

برای خودت زندگی کن
زندگانی را به آن سان که خود می خواهی زندگی کن
و از این رهگذر است که تو
وفادارترین دوست انسان خواهی بود

من هر روز تغییر می کنم
و در هشتاد سالگی هم ، همچنان تجربه می آموزم و تغییر می کنم
کارهایی را که به انجام رسانده ام
دیگر به من ربطی ندارد ، دیگر گذ شته است
من برای زندگی هنوز نقدینه های بسیاری در اختیار دارم

****************
دوستان عزیزم امیدوارم از مطالب این وبلاگ کوچولو لذت ببرید.
دوستان عزیز بخشی از مطالب این وبلاگ حاصل تراوشات ذهنم هستش که امیدوارم مورد استفاده واقع بشه.

نکته مهم اینه که انتشار مطالب این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع هم مجاز هستش و امیدوارم با نشر این مطالب گامی به سوی تفکر و اندیشه برداریم :)

التماس دعا

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ تیر ۹۵، ۱۹:۳۰ - (^_^)hafez (^_^)
    لایک

ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﮕﺬﺭﺩ…
ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺲ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺷﻬﺮ
ﻣﯿﮕﺬﺷﺘﻢ ، ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎﯼ
ﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ
ﻣﯿﮕﺮﯾﺴﺖ . ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ
ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ :
" ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ "
ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ، ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ . ﭼﻨﺪ
ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺘﻢ ……….
ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ .
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ
ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟ ﮔﻔﺖ ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ :
" ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ
ﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﺮﺳﯽ
ﻣﺴﺖ ﻧﮕﺮﺩﯼ ﻣﺮﺩﯼ
ﮔﺮ ﺑﻪ ﺫﻟﺖ ﺑﺮﺳﯽ
ﭘﺴﺖ ﻧﮕﺮﺩﯼ ﻣﺮﺩﯼ
ﺍﻫﻞ ﻋﺎﻟﻢ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﻮﺳﻨﺪ
ﮔﺮﺗﻮﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﺮﺩﯼ ﻣﺮﺩﯼ

  • علیمحمد

  • علیمحمد

برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم
بیرون بیمارستان غُلغله بود
چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند
چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند
وارد حیاط بیمارستان که شدیم ، دیدیم جایی است آرام و پردرخت. بیماران روی نیمکتها نشسته بودند
بیماری از کنار ما بلند شد و با کمال ادب گفت: من می روم روی نیمکت دیگری مینشینم که شما راحت تر بتوانید صحبت کنید
پروانه زیبایی روی زمین نشسته بود ، بیماری پروانه را نگاه می کرد و نگران بود که مبادا زیر پا لِه شود
آمد آهسته پروانه را برداشت و کف دستش گذاشت تا پرواز کند
ما بالاخره نفهمیدیم
بیمارستان روانی اینور دیوار است یا آنور دیوار؟

  • علیمحمد


وقتی پیشه ات مهر باشد،سرمایه ات پــول نیست
آبی است کـه بـه تشنـه ای میـدهـی
یــا نـانـی کـه بـه گرسنـه ای
حتی،دانه ای که به پــرنــده ای …!


پ ن : میدونید به نظرم هیچ انسانی نژاد پرست به دنیا نمیاد...مهم شرایط هستن که چجوری روی دل و احساسات ما تاثیر میذارند..

  • علیمحمد

جایی برای رفتن یعنی خانه، کسی برای دوست داشتن یعنی خانواده
و داشتن این دو یعنی نعمت!

امیدوارم همیشه قدر این نعمت هارو بدونید. و کانون خانوادتون گرم و صمیمی و پربرکت باشه.

  • علیمحمد

اگر در کارها جدیت به خرج ندهید بی استعدادترین افراد مصمم و با اراده از شما پیشی می گیرند. :)
کارتان را آغاز کنید توانایی انجامش به دنبال می آید. :)
خداوند به هر پرنده ای دانه ای می دهد ولی آنرا داخل لانه اش قرار نمی دهد. :)
از فعالیتهای بزرگ نهراسید زیرا هر فعالیت بزرگی را می توان به فعالیتهای کوچکتر تقسیم کرد. :)
آن قدر شکست خوردن را تجربه کنید تا شکست دادن را بیاموزید. :)
همواره به خاطر داشته باشید آخرین کلید باقی مانده شاید بازگشاینده در قفل باشد :)
:)
شادباشین

  • علیمحمد


بسم الله الرحمن الرحیم...

سلام خدمت همه دوستان عزیز و بازدیدکنندگان گرامی...

چند سالی هستش که توی اینترنت و فضای مجازی و همچنین فضای سایبری مشغول فعالیت بودم.وبلاگهای متعددی داشتم و وبسایتهای گوناگونی رو مدیریت کردم.این اواخر هم این وبلاگ رو به خاطر اینکه بلاگفا دچار مشکل شده بود توی سیستم بیان درست کردم.

اما شاید دیگه نتونم ادامه بدم به فعالیتم در دنیای مجازی.

توی این دنیای مجازی دوستان زیادی پیدا کردم با اینکه مجازی بودن و تاحالا ندیدمشون ولی خیلی بهم کمک کردن و متاسفانه خیلی هم که بهم نزدیک بودن زندگیمو داغون کردن.

برای یک تغییر اساسی و یه مدت کوتاه احتمالا نباشم.امیدوارم از مطالب کم این وبلاگ استفاده کنید.هر موقع برگشتم(البته اگر راه برگشتی باشه) کلیه نظرات دوستان رو چک میکنم و پاسخگو خواهم بود.

دعا میکنم همیشه توی زندگیتون لبخند رو لباتون باشه...همیشه اعتقاد داشتم که حال دوستان حال ماست و اگر شما خوب باشید ماهم خوب خواهیم بود.

التماس دعا از همتون دارم.

موفق و پیروز باشید ___ علیمحمد

  • علیمحمد

یک کارت عروسی دستم رسید ،
از بس جذب این کارت شدم ، گفتم برا شما هم تعریف کنم .
جریان کارت دعوت ؛
یکی از شخصیت های محترم
دخترش رو ،
عروس می کنه و بعد توی کارت عروسیش
می نویسه که ،
بسمه تعالی
دوشیزه فلانی و آقای فلانی
به ازدواج هم در آمدند.
بنا داشتیم جشن با شکوهی بگیریم .
شما را هم دعوت کنیم ،
اما تصمیم گرفتیم
بودجه جشن را بدهیم
به یک آقا پسر و دختر خانم دیگری تا
آنها هم ازدواج کنند.
بنابراین جشنی نداریم .
این کارت جهت اطلاع بود ،
که بدانید ازدواج انجام شد .
گرچه از دیدارتان محرومیم!
ولی ،
امیدوارم این عمل خدا پسندانه را بپذیرید و تایید کنید .!
التماس تفکر !!!
راستی اگر یک سال تشریفات ازدواج رو،
تو ایران کم بکنیم...
هیچ دختر و پسری بی زن و بی شوهر نمی مونند ،
و اگر یک سال پول هایی که تو ساختمون ها
خرج دکور سازی و تجملات میشه رو کم بکنیم...
بی خونه ای تو ایران نمی ماند .
قضاوت با فطرت پاکتان ،
نه اینکه ببینیم "مردم چه می گویند؟!!!"
ادم های بزرگ قامتشان بلند تر نیست
خانه شان بزرگ تر نیست
ثروتشان هم بیشتر نیست
انها قلبی بزرگ و نگاهی مهربان دارند.


  • علیمحمد

پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت.
پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند.
اما هیچکدام نتوانستند؛ آنان چگونه می‌توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟
سرانجام یکی از نقاشان گفت که می‌تواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد.
نقاشی او فوق‌العاده بود و همه را غافلگیر کرد.
او شاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانه‌گیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده.
چرا ما نتوانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؛
پنهان کردن نقاط ضعف و برجسته ساختن نقاط قوت آنان…

  • علیمحمد

ساده که می شوی همه چیز خوب می شود.
برایت فرقی نمی کند تجمل چیست، قیمت تویوتا لندکروزچند است.
مهم نیست نیاوران کجاست.
همیشه لبخند بر لب داری
روی جدولهای کنار خیابان راه می روی،زیر باران دهانت را باز می کنی ..
آدم برفی که درست می کنی؛ شال گردنت را به او می بخشی.
ساده که باشی آدم های ساده را دوست داری.
ساده که می شوی فرمول نمی خواهی،
ایکس تو همیشه مساوی ایگرگ توست ،
ساده که می شوی ،حجم نداری، جایی نمی گیری
زود به یاد دوستان می آیی و… دیر از خاطر می روی.
ساده که می شوی کوچک می شوی…
توی دل همه جا می شوی…

  • علیمحمد