- ۰ نظر
- ۲۰ مهر ۹۴ ، ۱۰:۵۶
دیوانه ودلبسته ی اقبال خودت باش
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش
یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش
دنبال کسی باش که دنبال تو باشد
اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش
پرواز قشنگ است ولی بی غم ومنت
منت نکش از غیر وپر وبال خودت باش
صدسال اگر زنده بمانی گذرانی
پس شاکر هر لحظه وهر سال خودت باش!
آیت الله محمد تقی بهجت همواره شعری را زیر لب زمزمه می کردند که کنجکاوی دیگران را بر می انگیخت.
متن این شعر به شرح زیر است:
این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
سال ها منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم
پ ن : واقعا شعر زیبا و قابل تأملی هستش...یه حقیقتی رو داره بیان میکنه که درکش خیلی سخته...خیلی سخت...
” آنه! “
تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟
وقتی روشنی چشم هایت،
در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود،
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات،
از تنهایی معصومانه دست هایت…
آیا میدانی که در هجوم دردها و غم هایت
و در گیر و دار ملال آور دوران زندگی ات
حقیقت زلالیِ دریاچه آب های نقره ای نهفته بود؟
” آنه! “
اکنون آمده ام تا دست هایت را
به پنجه ی طلایی خورشید دوستی بسپاری،
در آبی بیکران مهربانی ها
به پرواز درآیی!
و اینک آنه!
شکفتن و سبز شدن در انتظار توست …
در انتظار توست …
♥
دست های قلب های مهربان….
ای مهربانم !
تو باقلبت به من مهربانی هدیه می دهی !
آنهایی که مفهوم مهربانی را نمی فهمند ،عشق را در نگاه قلبت باید ببینند.
خوشا به خنده ساده ورضایتمدت.
تومعلم کوچک !
چقدر آروم وخوشحال و راضی.
هیچ گاه نا امید نمی شوی .
تو انسانشاکری .
چگونه شاکر بودن رابه من بیاموز .