روز نوشت های یک دانشجو

وقت آزاد
روز نوشت های یک دانشجو

اگر توانسته باشم در قلب یک انسان
پنجره جدیدی را به سوی او باز کرده باشم
زندگانی من پوچ نبوده است

زندگانی تنها چیزی است که اهمیت دارد
نه شادمانی و نه رنج و نه غم یا شادی

تنفر همانقدر خوب است که عشق
و دشمن همانقدر خوب است که دوست

برای خودت زندگی کن
زندگانی را به آن سان که خود می خواهی زندگی کن
و از این رهگذر است که تو
وفادارترین دوست انسان خواهی بود

من هر روز تغییر می کنم
و در هشتاد سالگی هم ، همچنان تجربه می آموزم و تغییر می کنم
کارهایی را که به انجام رسانده ام
دیگر به من ربطی ندارد ، دیگر گذ شته است
من برای زندگی هنوز نقدینه های بسیاری در اختیار دارم

****************
دوستان عزیزم امیدوارم از مطالب این وبلاگ کوچولو لذت ببرید.
دوستان عزیز بخشی از مطالب این وبلاگ حاصل تراوشات ذهنم هستش که امیدوارم مورد استفاده واقع بشه.

نکته مهم اینه که انتشار مطالب این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع هم مجاز هستش و امیدوارم با نشر این مطالب گامی به سوی تفکر و اندیشه برداریم :)

التماس دعا

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ تیر ۹۵، ۱۹:۳۰ - (^_^)hafez (^_^)
    لایک

۴۳ مطلب با موضوع «خاطره» ثبت شده است

روزگار غریبی است …
نمکدان را که پر میکنی توجهی به ریختن نمکها نداری …اما زعفران راکه میسابی به دانه دانه اش توجه میکنی..!!
حال آنکه بدون نمک هیچ غذایی خوشمزه نیست…ولی بدون زعفران ماهها و سالهامیتوان آشپزی کرد و غذا خورد …
مراقب نمکهای زندگیتان باشید …ساده و بی ریا و همیشه دم دست …که اگر نباشند وای بر سفره زندگی !!!

  • علیمحمد

اکبر عبدی میگفت:
یک روز سر سریال با "حسین پناهی" بودیم،
هوا هم خیلی سرد بود ، از ماشین پیاده شد … بدون کاپشن!
گفتم :حسین!
این جوری اومدی از خونه بیرون؟
نگفتی سرما می‌خوری؟!
کاپشن خوشگلت کو؟
گفت :کاپشن قشنگی بود،نه؟
گفتم :آره!
گفت :من هم خیلی دوستش داشتم!
ولی سر راه یکی را دیدم که هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت!
ولی من فقط دوستش داشتم!
روحش شاد… هوایمان سرد شده است!
به راستی!؟ ما چقدر می بخشیم؟ و از چه دوست داشتنی هایی میگذریم؟

دیوارهای مهربانی رو تو فصل سرما بپا کنیم.

  • علیمحمد

اتوبوس با سر و صدای زیادی در حرکت بود ...
یکی از مسافران پیرمردی بود که دسته گل سرخِ بسیار زیبایی در دست داشت،
نزدیک او دختر جوانی نشسته بود که مرتب به گل های زیبای پیرمرد نگاه می کرد!
به نظر می رسید از آنها خیلی خوشش آمده ...
ساعتی بعد اتوبوس توقف کرد و پیرمرد باید پیاده می شد ...
پیرمرد بدون مقدمه چینی دسته گل را به دختر جوان داد و گفت:
مثل اینکه شما گل رُز دوست دارید؟ فکر می کنم همسرم هم موافق باشد که گل ها را به
شما بدهم؛ به او خواهم گفت که این کار را کردم.
دختر جوان از دریافت گل ها بسیار خوشحال شد و تشکر کرد .
پیرمرد پیاده شد و اتوبوس دوباره به راه افتاد ...
دختر بیرون را که نگاه می کرد ؛ پیرمرد را دید که به سمت قبرستان کنار جاده می رود ...
 
*
*

گاهی بهترین و زیباترین چیزهای دنیا قابل دیدن و لمس کردن نیست و فقط باید از درون احساسشان کرد.

  • علیمحمد

شادمان‌ترین مردم، بهترین چیزها را در زندگی ندارند، بلکه آنها بهترین "برداشت" را از زندگی دارند.
به امید برداشت های خوب از زندگی
لحظه هاتون پر انرژى
و شاد…

  • علیمحمد


«مِنَ المُومِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُو اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضَی نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَما بَدَّلُوا تَبدیلاً» (احزاب/23)

  • علیمحمد

در سفر زندگی قدردان مکانی باش که در آنی حتی اگر مطلوبت نباشد.
هر فصلی هدف خود را دنبال می کند.

  • علیمحمد

هر لبخندِ کوچک می تواند قلبی را لمس کند…
هیچ کس خوشحال به دنیا نیامده است؛
اما همه ی ما با توانایی خَلق شادی به دنیا آمده ایم.
در عالم …
چیزی بالاتر از محبت نمی بینم … !
"بتهوون"

  • علیمحمد

دیگران را ببخشید…
بی عقلی ، تهمت ها،خیانت و بی ادبی
نشانه عدم بلوغ روحی انسان هاست.
انسان های نارس این موارد را زیاد دارند ؛
شما انسانی رسیده باشید!
با سبکبالی و بدون اینکه قضاوت یا سرزنش کنید ،
و بدون اینکه از این حرفها ناراحت شوید… از کنار این ها رد شوید …
اگر هوای دلتان ابری شد و چشمهایتان باریدند،
بگذارید این اشک ها باران رحمت و بخشش باشند برای انها که نمی دانند و زمین دلشان خشک شده است
اینجاست که دل بخشنده شما
چشمه جوشانی می شود که به منبع عظیم لطف خدا متصل شده است.

  • علیمحمد

َهر وقت که دلت گرفت...

 به یاد آر کسی را که از رگ گردن بهت نزدیک تره . . .

َنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ


  • علیمحمد

برای دلبســـتن باید دلت را به دلش گره بزنی …
یکی زیـــــــر .. یکی رو ….
مادر بزرگمـ می گفت :
" قالی دستبافت مرگـــ ندارد .." !!!

  • علیمحمد