روز نوشت های یک دانشجو

وقت آزاد
روز نوشت های یک دانشجو

اگر توانسته باشم در قلب یک انسان
پنجره جدیدی را به سوی او باز کرده باشم
زندگانی من پوچ نبوده است

زندگانی تنها چیزی است که اهمیت دارد
نه شادمانی و نه رنج و نه غم یا شادی

تنفر همانقدر خوب است که عشق
و دشمن همانقدر خوب است که دوست

برای خودت زندگی کن
زندگانی را به آن سان که خود می خواهی زندگی کن
و از این رهگذر است که تو
وفادارترین دوست انسان خواهی بود

من هر روز تغییر می کنم
و در هشتاد سالگی هم ، همچنان تجربه می آموزم و تغییر می کنم
کارهایی را که به انجام رسانده ام
دیگر به من ربطی ندارد ، دیگر گذ شته است
من برای زندگی هنوز نقدینه های بسیاری در اختیار دارم

****************
دوستان عزیزم امیدوارم از مطالب این وبلاگ کوچولو لذت ببرید.
دوستان عزیز بخشی از مطالب این وبلاگ حاصل تراوشات ذهنم هستش که امیدوارم مورد استفاده واقع بشه.

نکته مهم اینه که انتشار مطالب این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع هم مجاز هستش و امیدوارم با نشر این مطالب گامی به سوی تفکر و اندیشه برداریم :)

التماس دعا

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ تیر ۹۵، ۱۹:۳۰ - (^_^)hafez (^_^)
    لایک

۷۹ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

مادربزرگ تعریف میکرد:
نمک، سنگ بود. برنجِ چلو را ساعتى با نمک‌سنگ می خواباندیم تا کم‌کم شورى بگیرد.
عکسِ یادگارىِ توى دوربین را هفته‌اى، ماهی به انتظار می نشستیم تا فیلم به آخر برسد و ظاهر شود.
قلک داشتیم؛ با سکه‌ها حرف می زدیم تا حسابِ اندوخته دست‌مان بیاید.
هر روز سر می زدیم به پست‌خانه، به جست و جوىِ خط و خبری عاشقانه، مگر که برسد.
«انتظار» معنا داشت.
دقایق «سرشار» بود.
هرچیزیک صبورى می خواست تاپیش بیاید.زمانش برسد.جا بیفتد.قوام بیاید…
"انتظار" قدردانمان ساخته بود .
♥صبوری را از یاد نبریم♥

  • علیمحمد

 

♫♫ به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولت مند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک خفته
نه دولت مند برد جز یک کفن بیش
کسی با خود نبرد از مال دنیا
به جز یک پیرهن ، تنهای تنها
همان پیراهنی کز جیب عاریست
که آن پیراهن از نقدینه خالیست
آهای دروازه بان شهر شیراز
سلام ای تخت جمشید پر از راز
درود ای حافظ ، ای ارزنده شاعر
سپاس ای سعدی صد نکته پرداز
تو ای عاشق ترین عاشق به ایران
تو ای گنجینه ساز قهرمانان
تو ای فردوسی ، ای والاترین مرد
که عزت را تو بخشیدی به ایران
کجا رفت کوه نور و تخت طاووس
چه شد آن شاعر ارزنده ی طوس
چه شد غار کلات و گنج نادر
که جغد پیر ، بر بامش زند هو
تو ای غول سیاه آهنین پا
بران آهسته تر ، خوابیده این جا
که اینجا گور خیام است ، خیام
که نیشابور خیام است ، خیام
خوشا آنان که اصلا بی نیازند
به محراب محبت در نمازند
خوشا آنان که در ویرانه دل ها
یه قصری از محبت ها بسازند
به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولت مند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک خفته
نه دولت مند برد جز یک کفن بیش
به نعمت های هستی بخش مطلق
به نور پر فروغ ساطع از حق
نمی ارزد جهان ، غافل بمانی
نبندی راه باطل از ره حق
آهای خلق خدا ، هشیار باشید
سفر آغاز شد ، بیدار باشید
ره بی بازگشت در پیش دارید
مبادا غافل و در خواب باشید
♫♫

پ ن : یکی از زیبا ترین آهنگ های مرحوم شجاعی هستش که میتونید از لینک زیر دانلود کنید :)

لینک دانلود : www.irmp3.ir/download/s/MTg0MTc.mp3

  • علیمحمد


دست سرنوشت را …

بـایـــــــد قطــــــــع ڪـــــــرد …

او دزد ” آرزوهـــــــاے ” مـن اســــــت …


پ ن : به اینکه توی همه کارها حکمتی هستش هیچ شکی ندارم...


  • علیمحمد

 ” آنه! “

تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟

وقتی روشنی چشم هایت،

در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود، 

با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات،

از تنهایی معصومانه دست هایت… 

آیا میدانی که در هجوم دردها و غم هایت

و در گیر و دار ملال آور دوران زندگی ات

حقیقت زلالیِ دریاچه آب های نقره ای نهفته بود؟ 

 ” آنه! “

اکنون آمده ام تا دست هایت را

به پنجه ی طلایی خورشید دوستی بسپاری،

در آبی بیکران مهربانی ها

به پرواز درآیی! 

و اینک آنه!

شکفتن و سبز شدن در انتظار توست …

در انتظار توست …


  • علیمحمد

خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است.
از زندگی لذت ببرید حتی اگر چیز با ارزشی را از دست داده‌اید…

  • علیمحمد

ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﮕﺬﺭﺩ…
ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺲ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺷﻬﺮ
ﻣﯿﮕﺬﺷﺘﻢ ، ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎﯼ
ﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ
ﻣﯿﮕﺮﯾﺴﺖ . ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ
ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ :
" ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ "
ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ، ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ . ﭼﻨﺪ
ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺘﻢ ……….
ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ .
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ
ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟ ﮔﻔﺖ ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ :
" ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ
ﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﺮﺳﯽ
ﻣﺴﺖ ﻧﮕﺮﺩﯼ ﻣﺮﺩﯼ
ﮔﺮ ﺑﻪ ﺫﻟﺖ ﺑﺮﺳﯽ
ﭘﺴﺖ ﻧﮕﺮﺩﯼ ﻣﺮﺩﯼ
ﺍﻫﻞ ﻋﺎﻟﻢ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﻮﺳﻨﺪ
ﮔﺮﺗﻮﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﺮﺩﯼ ﻣﺮﺩﯼ

  • علیمحمد


وقتی پیشه ات مهر باشد،سرمایه ات پــول نیست
آبی است کـه بـه تشنـه ای میـدهـی
یــا نـانـی کـه بـه گرسنـه ای
حتی،دانه ای که به پــرنــده ای …!


پ ن : میدونید به نظرم هیچ انسانی نژاد پرست به دنیا نمیاد...مهم شرایط هستن که چجوری روی دل و احساسات ما تاثیر میذارند..

  • علیمحمد

جایی برای رفتن یعنی خانه، کسی برای دوست داشتن یعنی خانواده
و داشتن این دو یعنی نعمت!

امیدوارم همیشه قدر این نعمت هارو بدونید. و کانون خانوادتون گرم و صمیمی و پربرکت باشه.

  • علیمحمد

اگر در کارها جدیت به خرج ندهید بی استعدادترین افراد مصمم و با اراده از شما پیشی می گیرند. :)
کارتان را آغاز کنید توانایی انجامش به دنبال می آید. :)
خداوند به هر پرنده ای دانه ای می دهد ولی آنرا داخل لانه اش قرار نمی دهد. :)
از فعالیتهای بزرگ نهراسید زیرا هر فعالیت بزرگی را می توان به فعالیتهای کوچکتر تقسیم کرد. :)
آن قدر شکست خوردن را تجربه کنید تا شکست دادن را بیاموزید. :)
همواره به خاطر داشته باشید آخرین کلید باقی مانده شاید بازگشاینده در قفل باشد :)
:)
شادباشین

  • علیمحمد


بسم الله الرحمن الرحیم...

سلام خدمت همه دوستان عزیز و بازدیدکنندگان گرامی...

چند سالی هستش که توی اینترنت و فضای مجازی و همچنین فضای سایبری مشغول فعالیت بودم.وبلاگهای متعددی داشتم و وبسایتهای گوناگونی رو مدیریت کردم.این اواخر هم این وبلاگ رو به خاطر اینکه بلاگفا دچار مشکل شده بود توی سیستم بیان درست کردم.

اما شاید دیگه نتونم ادامه بدم به فعالیتم در دنیای مجازی.

توی این دنیای مجازی دوستان زیادی پیدا کردم با اینکه مجازی بودن و تاحالا ندیدمشون ولی خیلی بهم کمک کردن و متاسفانه خیلی هم که بهم نزدیک بودن زندگیمو داغون کردن.

برای یک تغییر اساسی و یه مدت کوتاه احتمالا نباشم.امیدوارم از مطالب کم این وبلاگ استفاده کنید.هر موقع برگشتم(البته اگر راه برگشتی باشه) کلیه نظرات دوستان رو چک میکنم و پاسخگو خواهم بود.

دعا میکنم همیشه توی زندگیتون لبخند رو لباتون باشه...همیشه اعتقاد داشتم که حال دوستان حال ماست و اگر شما خوب باشید ماهم خوب خواهیم بود.

التماس دعا از همتون دارم.

موفق و پیروز باشید ___ علیمحمد

  • علیمحمد